![](http://uploadax.com/images/55105937137748796993.jpg)
نه چتری داشت
![](http://uploadax.com/images/12949168145981275639.gif)
نه روزنامه ای
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از كجا میدانستم كه مسافر
چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزي سوار تاکسي شده بود و به دفتر BBC
راننده گفت: “ نه آقا! من مي خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنراني
چرچيل از علاقهي اين فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و يک اسکناس ده
فاصله دختر تا پير مرد يک نفر بود ؛ روي نيمکتي چوبي ؛
روبه روي يک آب نماي سنگي . پيرمرد از دختر پرسيد :
- غمگيني؟
- نه .
- مطمئني ؟
- نه .
- چرا گريه مي کني ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نيستم .
- قبلا اينو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولي تو قشنگ ترين
دختري هستي که من تا
حالا ديدم .
- راست مي گي ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پيرمرد را بوسيد و به طرف دوستاش دويد ؛ شاد شاد.
چند دقيقه بعد پير مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کيفش را باز کرد ؛
عصاي سفيدش را بيرون آورد و رفت !!!